محکوم به عشق...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

میخواهم برایت بنویسم اما مانده ام که از چه چیزی و چه کسی بنویسم؟
ازتو که مرا بی رحمانه تنها گذاشتی یااز خودم که چون تنها تک درختی در کویر خشک مجبور به زیستن هستم؟
ازتو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، و یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشناشد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و ناپیدا شد
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا از قلبی که تورا خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم، دادستان تورا مقصر نداند و بر زودباوری قلب من که تو را بی ریا انگاشت اتهام بزند
شاید از اینکه زود دل بستم و از همه وابستگی ها بریدم تا تورا داشته باشم به نوعی گناهکار شناخته شدم
نه!نه! شایدهم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچوقت مرا ندید، یا نادیده گرفت. عشقم را حلال کردم تا جان تورا آزاد کنم. که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان شود و تو معنای دوست داشتن را درک کنی...

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : woroudmamnoo بازدید : 274 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 2:15